گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد شانزدهم

فصل چهارم : بیعت رضوان (خشنودی خدا)



4 / 1 بیعت در زیر درخت
فصل چهارم : بیعت رضوان (خُشنودی خدا)4 / 1بیعت در زیر درختقرآن«کسانی که با تو بیعت می کنند ، در حقیقت ، با خدا بیعت می کنند . دست خدا، بالای دست آنهاست . پس هر که بیعت شکند ، در حقیقت، به زیان خود می شکند ، و هر کس به عهدی که با خدا بسته است، وفا کند، به زودی، خدا مزدی بزرگ به او خواهد داد» .

«هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت (1) با تو بیعت می کردند ، و آنچه را در دل هایشان بود، باز شناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزی نزدیک را به آنان پاداش داد» .

حدیثتفسیر القمّی :آیه «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند» ، در باره بیعت رضوان نازل شد و خداوند برای آنان شرط گذاشت که از آن پس، به کاری که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انجام می دهد، هیچ خرده نگیرند و از فرمانی که به آنها می دهد، سرپیچی نکنند . خداوند عز و جل بعد از نزول آیه رضوان ، فرمود : «کسانی که با تو بیعت می کنند ، در حقیقت ، با خدا بیعت می کنند . دست خدا، بالای دست آنهاست . پس هر که بیعت شکند، در حقیقت، به زیان خود می شکند ، و هر کس به عهدی که با خدا بسته است، وفا کند، به زودی، خدا مزدی بزرگ به او خواهد داد» . رضایت خداوند از آنان، مشروط به این بود که از آن پس به عهد و پیمان با خدا وفا کنند و عهد و قرار او را نشکنند ؛ زیرا به سبب این عهد، خدا از آنان خشنود گشت . از این روست که در نوشتن ، آیه شرط را بر آیه بیعت رضوان، مقدّم داشته اند ، در صورتی که اوّل، آیه مربوط به بیعت رضوان نازل شد و سپس آیه شرط وفاداری به آن بیعت برای بیعت کنندگان .

.

1- .مراد، درخت معروف در حدیبیّه به نام سَمُره (مجمع البیان: ج 9 ص 194) یا اُمّ غیلان (تفسیر السمرقندی : ج 3 ص 301) است. این درخت به دلیل نگرانی از تقدیس و عبادت ، به دستور عمر، بریده و نابود شد (معجم البلدان : ج 2 ص 325). حدیبیّه ، قریه ای است به نام چاهی در آن جا در کنار مسجد شجره ، در یک فرسنگی مکّه. خطابی در الأمالی خود گفته است: حدیبیّه را به خاطر درخت حدباء که در آن جا بوده ، حدیبیّه نامیده اند (معجم البلدان : ج 2 ص 229).

ص: 416

المناقب للکوفی :عَنِ ابنِ عَبّاسٍ فی قَولِ اللّهِ : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ» قالَ : عَلی مَن عَلِمَ مِنهُ الوَفاءَ . (1)

المصنّف لابن أبی شیبه عن إیاس بن سلمه عن أبیه :بَعَثَت قُرَیشٌ خارِجَهَ بنَ کُرزٍ یَطَّلِعُ عَلَیهِم طَلیعَهً ، فَرَجَعَ حامِدا یُحسِنُ الثَّناءَ ، فَقالوا لَهُ : إنَّکَ أعرابِیٌّ قَعقَعوا لَکَ السِّلاحَ فَطارَ فُؤادُکَ ، فَما دَرَیتَ ما قیلَ لَکَ وما قُلتَ ! ثُمَّ أرسَلوا عُروَهَ بنَ مَسعودٍ ، فَجاءَهُ فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، ما هذَا الحَدیثُ تَدعو إلی ذاتِ اللّهِ ، ثُمَّ جِئتَ قَومَکَ بِأَوباشِ النّاسِ مَن تَعرِفُ ومَن لا تَعرِفُ ، لِتَقطَعَ أرحامَهُم وتَستَحِلَّ حُرمَتَهُم ودِماءَهُم وأَموالَهُم ؟ ! فَقالَ : إنّی لَم آتِ قَومی إلّا لِأَصِلَ أرحامَهُم ، یُبَدِّلُهُمُ اللّهُ بِدینٍ خَیرٍ مِن دینِهِم ، ومَعائِشَ خَیرٍ مِن مَعائِشِهِم . فَرَجَعَ حامِدا یُحسِنُ الثَّناءَ . فَاشتَدَّ البَلاءُ عَلی مَن کانَ فی یَدِ المُشرِکینَ مِنَ المُسلِمینَ . فَدَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عُمَرَ ، فَقالَ : یا عُمَرُ ، هَل أنتَ مُبَلِّغٌ عَنّی إخوانَکَ مِن اُسارَی المُسلِمینَ ؟ قالَ : بَلی یا نَبِیَّ اللّهِ ، وَاللّهِ ما لی بِمَکَّهَ مِن عَشیرَهٍ ، غَیری أکثَرُ عَشیرَهً مِنّی ! فَدَعا عُثمانَ فَأَرسَلَهُ إلَیهِم . فَخَرَجَ عُثمانُ عَلی راحِلَتِهِ حَتّی جاءَ عَسکَرَ المُشرِکینَ ، فَعَتَبوا بِهِ وأَساؤوا لَهُ القَولَ ، ثُمَّ أجارَهُ أبانُ بنُ سَعیدِ بنِ العاصِ ابنُ عَمِّهِ ، وحَمَلَهُ عَلَی السَّرجِ ورَدِفَهُ (2) ، فَلَمّا قَدِمَ قالَ : یَابنَ عَمِّ ، ما لی أراکَ مُتَخَشِّعاً أسبَلَ ؟ وکانَ إزارُهُ إلی نِصفِ ساقَیهِ ، فَقالَ لَهُ عُثمانُ : هکَذا إزرَهُ صاحِبِنا . فَلَم یَدَع أحَدا بِمَکَّهَ مِن اُسارَی المُسلِمینَ إلّا أبلَغَهُم ما قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : فَبَینَما نَحنُ قائِلونَ (3) نادی مُنادی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّهَا النّاسُ ! البَیعَهَ البَیعَهَ ، نَزَلَ رُوحُ القُدُسِ ، فَثِرنا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ تَحتَ شَجَرَهِ سَمُرَهٍ (4) فَبایَعناهُ ، وذلِکَ قَولُ اللّهِ : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» . فَبایَعَ [النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ]لِعُثمانَ إحدی یَدَیهِ عَلَی الاُخری ، فَقالَ النّاسُ : هَنیئا لِأَبی عَبدِ اللّهِ ، یَطوفُ بِالبَیتِ ونَحنُ هاهُنا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَو مَکَثَ کَذا وکَذا سَنَهً ما طافَ حَتّی أطوفَ . (5)

.

1- .المناقب للکوفی : ج 1 ص 379 ح 298 ؛ الدرّ المنثور : ج 7 ص 523 نقلاً عن ابن أبی حاتم .
2- .المُرتدف : هو الذی یرکب خلف الراکب (الصحاح : ج 4 ص 1363 «ردف») .
3- .قائِلون : أی نائمون نصف النهار (مجمع البحرین : ج 3 ص 1536 «قیل») .
4- .السَّمُرُ : ضربٌ من شجر الطلح ، وهی الشجره التی کانت عندها بیعه الرضوان عام الحُدیبیه (النهایه: ج 2 ص 399 «سمر») .
5- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 511 ح 15 ، تفسیر الطبری : ج 13 الجزء 26 ص 86 ، تفسیر ابن کثیر : ج 7 ص 315 ، تاریخ الطبری : ج 2 ص 632 ، دلائل النبّوه للبیهقی : ج 4 ص 134 ، تاریخ دمشق : ج 39 ص 77 کلّها نحوه ، کنزالعمّال : ج 1 ص 331 ح 1532 .

ص: 417

المناقب ، کوفی:از ابن عبّاس در باره آیه شریف: «هر آینه خدا از مؤمنان خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند ، و آنچه را در دل هایشان بود، باز شناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد» ، روایت شده است که گفت : بر کسانی [آرامش فرو فرستاد ]که می دانست [به بیعتشان] وفا می کنند .

المصنّف ، ابن ابی شیبه به نقل از ایاس بن سلمه، از پدرش :قریش، خارجه بن کُرز را فرستادند تا از لشکر اسلام برای آنها خبر بیاورد . او رفت و چون باز گشت، شروع به تعریف و تمجید کرد . قریش به او گفتند : تو بادیه نشینی و برایت سلاح جنبانده اند و از چکاچک شمشیرهایشان ترسیده ای و نفهمیده ای که چه به تو گفته شده و تو چه گفته ای ! سپس عروه بن مسعود را فرستادند . او آمد و گفت : ای محمّد ! قصّه چیست ؟ تو به خدا فرا می خوانی و سپس با مشتی آدم فرومایه آشنا و ناشناس، به سوی قومت می آیی تا پیوندهای خویشاوندی را ببُری و آبرو و خون و مالشان را روا شماری ؟ ! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «من نزد قومم جز برای صله ارحامشان نیامده ام . خداوند، دینی بهتر از دینشان ، و زندگی ای بهتر از این زندگی که دارند، به آنان داده است» . عروه نیز باز گشت و شروع به تعریف و تمجید کرد . پس بر رنج و گرفتاری مسلمانانی که در دست مشرکان بودند ، افزوده گشت . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عمر را فرا خواند و فرمود : «ای عمر ! آیا حاضری پیغام مرا به برادران مسلمان اسیرت برسانی ؟ ». عمر گفت : ای پیامبر خدا ! به خدا سوگند، من در مکّه عشیره ای ندارم ! دیگران عشیره بیشتری از من دارند ! پس پیامبر صلی الله علیه و آله ، عثمان را فرا خواند و او را نزد قریش فرستاد . عثمان، سوار بر اُشترش روانه شد و به اردوگاه مشرکان رفت . مشرکان، او را سرزنش کردند و به وی ناسزا گفتند . ابان بن سعید بن عاص ، پسرعموی عثمان ، او را پناه داد و سوار بر مرکب خویش کرد و خود در ترک او نشست . چون وارد مکّه شد ، به او گفت : پسرعمو ! چه شده است که تو را شکسته و با ازار کوتاه می بینم ؟ (اِزار عثمان تا وسط ساق پایش بود) . عثمان گفت : اِزار رهبر ما، این گونه است . عثمان، پیغام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به تمام اسیران مسلمان در مکّه رسانید . نیم روز بود و ما خفته بودیم که ناگاه جارچی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جار زد : ای مردم ! بیعت ، بیعت ! روح القدس نازل شده است . ما به طرف پیامبر خدا که زیر درخت طلحی بود، دویدیم و با او بیعت کردیم . این است معنای سخن خداوند که : «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر آن درخت با تو بیعت می کردند» . پیامبر صلی الله علیه و آله از جانب عثمان، یک دست خود را با دست دیگرش بیعت داد . مردم گفتند: خوشا به حال ابو عبد اللّه ! او در حال طواف است و ما این جا هستیم . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «او اگر چندین و چند سال هم [در مکّه] بماند، طواف نمی کند، تا این که من طواف کنم» .

.


ص: 418

المستدرک علی الصحیحین عن عباده بن الصامت عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن یُبایِعُنی عَلی هؤُلاءِ الآیاتِ ثُمَّ قَرَأَ : «قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ» (1) ، حَتّی خَتَمَ الآیاتِ الثَّلاثَ : فَمَن وَفی فَأَجرُهُ عَلَی اللّهِ ، ومَنِ انتَقَصَ شَیئا أدرَکَهُ اللّهُ بِها فِی الدُّنیا کانَت عُقوبَتُهُ ، ومَن اُخِّرَ إلَی الآخِرَهِ کانَ أمرُهُ إلَی اللّهِ إن شاءَ عَذَّبَهُ وإن شاءَ غَفَرَ لَهُ . (2)

.

1- .الأنعام : 151 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 348 ح 3240 ، کنز العمّال : ج 1 ص 104 ح 467 .

ص: 419

المستدرک علی الصحیحین به نقل از عباده بن صامت :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «کیست که بر این آیات با من بیعت کند؟» و سپس خواند : «بگو : بیایید تا آنچه را که پروردگارم بر شما حرام کرده است، برایتان تلاوت کنم» و تا سه آیه خواند . [آن گاه فرمود:] «پس هر که [به این احکام ]وفا کند، مزدش با خداست و هر کس چیزی از آنها را فروگذار نماید، کیفری را که خداوند برایش در دنیا تعیین کرده است، [چنانچه آن را بچشد]، همان کیفر او خواهد بود ، و هر کس [مجازاتش] تا آخرت به تأخیر افتاد ، سر و کارش با خداست . اگر خواست، او را عذاب می کند و اگر خواست، او را می بخشد» .

.


ص: 420

4 / 2أوَّلُ مَن بایَعَ رَسولَ اللّهِ تَحتَ الشَّجَرَهِالإمام علیّ علیه السلام فیما کَتَبَهُ إلی مُعاوِیَهَ :أنَا أوَّلُ مَن بایَعَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَحتَ الشّجَرَهِ فی قَولِهِ : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» . (1)

المناقب لابن شهر آشوب :کانَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بَیعَهٌ عامَّهٌ وبَیعَهٌ خاصَّهٌ ؛ فَالخاصَّهُ بَیعَهُ الجِنِّ ولَم یَکُن لِلإِنسِ فیها نَصیبٌ ، وبَیعَهُ الأَنصارِ ولَم یَکُن لِلمُهاجِرینَ فیها نَصیبٌ ، وبَیعَهُ العَشیرَهِ ابتِداءً وبَیعَهُ الغَدیرِ انتِهاءً ، وقَد تَفَرَّدَ عَلِیٌ علیه السلام بِهِما وأَخَذَ بِطَرَفَیهِما . وأَمَّا البَیعَهُ العامَّهُ فَهِیَ بَیعَهُ الشَّجَرَهِ ؛ وهِیَ سَمُرَهٌ أو أراکٌ عِندَ بِئرِ الحُدَیبِیَّهِ ، ویُقالُ لَها بَیعَهُ الرِّضوانِ ؛ لِقَولِهِ : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ» ، وَالمَوضِعُ مَجهولٌ وَالشَّجَرَهُ مَفقودَهٌ ، فَیُقالُ : إنَّها بِرَوحاءَ ، فَلا یُدری أرَوحاءُ مَکَّهَ عِندَ الحَمّامِ أو رَوحاءُ فی طَریقِها ؟ وقالوا : الشَّجَرَهُ ذَهَبَتِ السُّیولُ بِها . وقَد سَبَقَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام الصَّحابَهَ کُلَّهُم فی هذِهِ البَیعَهِ أیضا بِأَشیاءَ : مِنها أنَّهُ کانَ مِنَ السّابِقینَ فیها ، ذَکَرَ أبو بَکرٍ الشِّیرازِیُّ فی کِتابِهِ عَن جابِرٍ الأَنصارِیِّ : إنَّ أوَّلَ مَن قامَ لِلبَیعَهِ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، ثُمَّ أبو سِنانٍ عَبدُ اللّهِ بنُ وَهبٍ الأَسَدِیُّ ، ثُمَّ سَلمانُ الفارِسِیُّ . وفی أخبارِ اللَّیثِ : إنَّ أوَّلَ مَن بایَعَ عَمّارٌ ؛ یَعنی بَعدَ عَلِیٍّ . ثُمَّ إنَّهُ أولَی النّاسِ بِهذِهِ الآیَهِ ؛ لِأَنَّ حُکمَ البَیعَهِ ما ذَکَرَهُ اللّهُ تَعالی : «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْاءِنجِیلِ وَ الْقُرْءَانِ» (2) الآیَهَ . ورَوَوا جَمیعا عَن جابِرٍ الأَنصارِیِّ أنَّهُ قالَ : بایَعَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی المَوتِ . (3)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 268 عن عبد الملک بن هارون عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 33 ص 233 ح 517 .
2- .التوبه : 111 .
3- .. المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 21 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 217 ح 23 .

ص: 421



4 / 2 نخستین کسی که در زیر درخت با پیامبر خداصلی الله علیه وآله بیعت کرد
4 / 2نخستین کسی که در زیر درخت با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیعت کردامام علی علیه السلام در نامه اش به معاویه :من نخستین کسی بودم که در زیر درخت با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرد و خدا فرموده است : «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند» .

المناقب ، ابن شهرآشوب :پیامبر صلی الله علیه و آله یک بیعت عام داشت و یک بیعت خاص . بیعت های خاص، عبارت اند از : بیعت جنّیان [با ایشان] که انسان ها در آن شرکت نداشتند ، بیعت انصار که مهاجران در آن شرکت نداشتند ، بیعت عشیره در آغاز دعوت ، و بیعت غدیر در پایان کار . و علی علیه السلام ، تنها کسی است که در هر دو بیعت اخیر بود و دو سوی امر را در دست داشت . بیعت عام، همان بیعت شجره است و آن، یک درخت طلح یا درخت مسواکی بود در کنار چاه حدیبیّه . این بیعت را به سبب آیه شریف: «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد» ، بیعت رضوان می گویند . محلّ آن، ناشناخته است و درخت هم از بین رفته است . گفته می شود این بیعت در روحاء بوده است؛ امّا معلوم نیست که آیا مراد، روحاء مکّه ، واقع در نزدیک حمّام است یا روحاء واقع در راه مکّه . همچنین گفته اند که درخت را سیل برده است . امیر مؤمنان علیه السلام در این بیعت نیز در چند چیز، گوی سبقت را از سایر صحابه ربود ، از جمله این که در آن، پیش گام شد . ابو بکر شیرازی در کتابش از قول جابر انصاری می گوید : نخستین کسی که برای بیعت بر خاست، امیر مؤمنان علیه السلام بود، سپس ابو سنان عبد اللّه بن وهب اسدی ، سپس سلمان فارسی . و در اخبار لیث آمده است : نخستین کسی که بیعت کرد، عمّار بود ، یعنی نخستین کس پس از علی علیه السلام . دیگر، این که او سزاوارترینِ مردم به این آیه است؛ چون حکم بیعت، آن است که خداوند متعال فرموده است : «در حقیقت ، خدا از مؤمنان ، جان و مالشان را به بهای این که بهشت برای آنان باشد، خریده است ؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند . این، وعده حقّی در تورات و انجیل و قرآن، بر عهده اوست» تا آخر آیه . همگان از جابر انصاری روایت کرده اند که گفت : ما با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر سر جان، بیعت کردیم .

.


ص: 422

المناقب للخوارزمی :قَولُهُ تَعالی : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» نَزَلَت فی أهلِ الحُدَیبِیَّهِ ، قالَ جابِرٌ : کُنّا یَومَ الحُدَیبِیَّهِ ألفا وأربَعَمِئَهٍ ، فَقالَ لَنَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أنتُمُ الیَومَ خِیارُ أهلِ الأَرضِ ، فَبایَعَنا تَحتَ الشَّجَرَهِ عَلَی المَوتِ ، فَما نَکَثَ إلّا جَدُّ بنُ قَیسٍ وکانَ مُنافِقا . وأَولَی النّاسِ بِهذِهِ الآیَهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ؛ لِأَنَّهُ قالَ تَعالی : «وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا» ؛ یَعنی فَتحَ خَیبَرَ ، وکانَ ذلِکَ عَلی یَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام . (1)

4 / 3شُروطُ بَیعَهِ الرِّضوانِالسیره النبویّه لابن هشام عن عبد اللّه بن أبی بکر :دَعا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله النّاسَ إلَی البَیعَهِ ، فَکانَت بَیعَهُ الرِّضوانِ تَحتَ الشَّجَرَهِ ، فَکانَ النّاسُ یَقولونَ : بایَعَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی المَوتِ . وکانَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ یَقولُ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یُبایِعنا عَلَی المَوتِ ، ولکِن بایَعَنا عَلی أن لا نَفِرَّ . (2)

.

1- .المناقب للخوارزمی : ص 276 ح 258 ، کفایه الطالب : ص 247 وزاد فی ذیله «بإجماع منهم» ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 305 وفیه «جزء بن قیس» بدل «جدّ بن قیس» ، بحار الأنوار : ج 36 ص 121 ح 65 .
2- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 3 ص 330 ، تفسیر الطبری : ج 13 الجزء 26 ص 86 ، تفسیر القرطبی : ج 16 ص 276 نحوه .

ص: 423



4 / 3 شرطهای بیعت رضوان
المناقب ، خوارزمی :آیه شریف: «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند» ، در باره اهل حدیبیّه نازل شده است. جابر گفته است : در روز حدیبیّه، ما هزار و چهارصد نفر بودیم . پیامبر صلی الله علیه و آله به ما فرمود : «شما امروز، بهترین مردمان روی زمین هستید» . ما در زیر درخت بر سر جان، بیعت کردیم و تنها جدّ بن قیس، بیعت شکنی کرد ، که منافق بود . سزاوارترینِ مردم به این آیه، علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ چرا که خداوند متعال فرموده است : «و ایشان را فتحی نزدیک، پاداش داد» و مقصود، فتح خیبر است که به دست علی بن ابی طالب علیه السلام انجام گرفت .

4 / 3شرط های بیعت رضوانالسیره النبویّه، ابن هشام به نقل از عبد اللّه بن ابی بکر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مردم را به بیعت فرا خواند ، و بیعت رضوان، در زیر درخت انجام شد . مردم می گفتند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از آنان بیعت تا پای جان گرفت . البتّه جابر بن عبد اللّه می گفت : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از ما بیعت تا پای جان نگرفت ؛ بلکه از ما بیعت گرفت که فرار نکنیم .

.


ص: 424

المعجم الکبیر عن معقل بن یسار :کُنتُ یَومَ بَیعَهِ الرِّضوانِ رافِعا غُصنا مِن أغصانِ الشَّجَرَهِ عَن رَأسِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ یُبایِعُ النّاسَ ، لَم یُبایِعهُم عَلَی المَوتِ ، بایَعَهُم عَلی ألّا یَفِرّوا ، وکانَ یُصافِحُ النِّساءَ مِن تَحتِ الثَّوبِ . (1)

سنن الترمذی عن جابر بن عبد اللّه فی قَولِهِ تَعالی : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» :بایَعنا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی ألّا نَفِرَّ ، ولَم نُبایِعهُ عَلَی المَوتِ . (2)

صحیح البخاری عن یزید بن أبی عبید :قُلتُ لِسَلَمَهَ بنِ الأَکوَعِ : عَلی أیِّ شَیءٍ بایَعتُم رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ الحُدَیبِیَّهِ ؟ قالَ : عَلَی المَوتِ . (3)

صحیح البخاری عن یزید بن أبی عبید عن سلمه :بایَعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ عَدَلتُ إلی ظِلِّ الشَّجَرَهِ ، فَلَمّا خَفَّ النّاسُ قالَ : یَابنَ الأَکوَعِ ألا تُبایِعُ ؟ قالَ : قُلتُ : قَد بایَعتُ یا رَسولَ اللّهِ ! قالَ : وأَیضا . فَبایَعتُهُ الثّانِیَهَ . فَقُلتُ لَهُ : یا أبا مُسلِمٍ ، عَلی أیِّ شَیءٍ کُنتُم تُبایِعونَ یَومَئِذٍ ؟ قالَ : عَلَی المَوتِ . (4)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 201 ح 454 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 357 ح .
2- .سنن الترمذی : ج 4 ص 149 ح 1591 ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 306 ح 6482 ، تاریخ دمشق : ج 56 ص 292 .
3- .صحیح البخاری : ج 4ص 1529 ح 3936 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1486 ح 80 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 150 ح 1592 .
4- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1081 ح 2800 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 548 ح 16509 ، السنن الکبری : ج 8 ص 252 ح 16559 کلاهما نحوه .

ص: 425

المعجم الکبیر به نقل از معقل بن یسار :من در روز بیعت رضوان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از مردم بیعت می گرفت ، شاخه ای از شاخه های درخت را از روی سر ایشان بالا گرفته بودم . ایشان از آنان بیعت تا پای جان نگرفت ؛ بلکه از آنان بیعت گرفت بر این که فرار نکنند . با زنان نیز از پشت جامه دست می داد .

سنن الترمذی به نقل از جابر بن عبد اللّه :در باره آیه شریف «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند» : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از ما بیعت گرفت که فرار نکنیم و بیعتمان با او بر سر جان نبود .

صحیح البخاری به نقل از یزید بن ابی عبید :از سلمه بن اکوع پرسیدم : در روز حدیبیّه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر سر چه چیز، بیعت کردید ؟ گفت : بر سر جان .

صحیح البخاری به نقل از یزید بن ابی عبید :سلمه گفت : من با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردم و سپس به سایه درخت رفتم . چون مردم از پیرامون ایشان پراکنده شدند ، فرمود : «ای پسر اکوع ! بیعت نمی کنی ؟». گفتم : من بیعت کردم، ای پیامبر خدا ! فرمود : «باز هم» و من دوباره با او بیعت کردم . من (یزید بن ابی عبید) به او (سلمه) گفتم : در آن روز، بر چه بیعت می کردید ؟ گفت : بر سر جان .

.


ص: 426

4 / 4عَدَدُ المُسلِمینَ فی بَیعَهِ الرِّضوانِتأویل الآیات الظاهره عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : قَولُ اللّهِ عز و جل : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» کَم کانوا ؟ قالَ : ألفا ومِئَتَینِ ، قُلتُ : هَل کانَ فیهِم عَلِیٌّ علیه السلام ؟ قالَ : نَعَم ، عَلِیٌّ سَیِّدُهُم وشَریفُهُم . (1)

صحیح البخاری عن عبد اللّه بن أبی أوفی :کانَ أصحابُ الشَّجَرَهِ ألفا وثَلاثَمِئَهٍ ، وکانَت أسلَمُ ثُمنَ المُهاجِرینَ . (2)

صحیح مسلم عن جابر :کُنّا یَومَ الحُدَیبِیَّهِ ألفا وأَربَعَمِئَهٍ ، فَقالَ لَنَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أنتُمُ الیَومَ خَیرُ أهلِ الأَرضِ . (3)

الطبقات الکبری عن سالم بن أبی الجعد :سَأَلتُ جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ : کَم کُنتُم یَومَ الشَّجَرَهِ ؟ قالَ : کُنّا ألفا وخَمسَمِئَهٍ . وذَکَرَ عَطَشا أصابَهُم ، قالَ : فَاُتِیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، بِماءٍ فی تَورٍ (4) ، فَوَضَعَ یَدَهُ فیهِ فَجَعَلَ الماءُ یَخرُجُ مِن بَینِ أصابِعِهِ کَأَنَّهَا العُیونُ . قالَ : فَشَرِبنا ووَسِعَنا وکَفانا . قالَ : قُلتُ : کَم کُنتُم ؟ قالَ : لَو کُنّا مِئَهَ ألفٍ لَکَفانا ، کُنّا ألفا وخَمسَمِئَهٍ ! (5)

.

1- .تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 595 ح 7 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 93 ح 4 .
2- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1526 ح 3924 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1485 ح 75 ، صحیح ابن حبّان : ج 11 ص 128 ح 4803 ، السنن الکبری : ج 5 ص 385 ح 10202 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 10 ص 480 ح 30150 .
3- .صحیح مسلم : ج 3 ص 1484 ح 71 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 40 ح 14317 ، السنن الکبری للنسائی : ج 6 ص 464 ح 11507 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 510 ح 12 ، کنز العمّال : ج 10 ص 475 ح 30143 .
4- .التَّورُ : هو إناء من صُفر أو حجاره کالإجّانه (النهایه : ج 1 ص 199 «تور») .
5- .الطبقات الکبری : ج 2 ص 98 ، مسند الطیالسی : ص 239 ح 1729 ؛ مجمع البیان : ج9 ص167، بحار الأنوار : ج 20 ص 346 .

ص: 427



4 / 4 شمار مسلمانان در بیعت رضوان
4 / 4شمار مسلمانان در بیعت رضوانتأویل الآیات الظاهره به نقل از جابر :از امام باقر علیه السلام در باره آیه شریف: «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند» پرسیدم که : [بیعت کنندگان] چند نفر بودند ؟ فرمود : «هزار و دویست نفر» . گفتم : آیا علی علیه السلام هم در بین آنان بود ؟ فرمود : «آری ! علی، آقا و بزرگ ایشان بود» .

صحیح البخاری به نقل از عبد اللّه بن ابی اَوفی :شمار بیعت کنندگان در زیر درخت، هزار و سیصد تن بود و قبیله اسلم، یک هشتم مهاجران بودند .

صحیح مسلم به نقل از جابر :ما در روز حُدَیبیّه، هزار و چهار صد نفر بودیم . پیامبر صلی الله علیه و آله به ما فرمود : «شما امروز، بهترین مردمان روی زمین هستید» .

الطبقات الکبری به نقل از سالم بن ابی جعد :از جابر بن عبد اللّه پرسیدم : در روز شجره، چند نفر بودید ؟ گفت : ما هزار و پانصد نفر بودیم . او از تشنگی ای که [در آن روز ]به آنان دست داد، یاد کرد و گفت : تاس آبی برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آوردند و ایشان دستش را در آن گذاشت و آب از میان انگشتان او چون چشمه بیرون می زد، به طوری که همه ما نوشیدیم و سیراب شدیم . گفتم : چند نفر بودید ؟ جابر گفت : اگر صد هزار نفر هم بودیم، کفایتمان می کرد ! ما هزار و پانصد نفر بودیم .

.


ص: 428

تفسیر الطبری عن ابن عبّاس فی قَولِهِ : «لَّقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» :کانَ أهلُ البَیعَهِ تَحتَ الشَّجَرَهِ ألفا وخَمسَمِئَهٍ وخَمسا وعِشرینَ . (1)

.

1- .تفسیر الطبری : ج 13 الجزء 26 ص 87 ، تاریخ الطبری : ج 2 ص 621 .

ص: 429

تفسیر الطبری به نقل از ابن عبّاس، در باره آیه شریف: «هر آینه خدا از مؤمنان، خشنود شد، آن گاه که در زیر درخت با تو بیعت می کردند» :بیعت کنندگان در زیر درخت، هزار و پانصد و بیست و پنج نفر بودند .

.


ص: 430

الفصل الخامس : بیعه الفتح5 / 1شُروطُ بَیعَهِ الرِّجالِالکامل فی التاریخ :لَمّا دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَکَّهَ . . . ثُمَّ جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِلبَیعَهِ عَلَی الصَّفا . . . وَاجتَمَعَ النّاسُ لِبَیعَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی الإِسلامِ ، فَکانَ یُبایِعُهُم عَلَی السَّمعِ وَالطّاعَهِ للّهِِ ولِرَسولِهِ فیمَا استَطاعوا ، فَکانَت هذِهِ بَیعَهَ الرِّجالِ . وأَمّا بَیعَهُ النِّساءِ ، فَإِنَّهُ لَمّا فَرَغَ مِنَ الرِّجالِ بایَعَ النِّساءَ ، فَأَتاهُ مِنهُنَّ نِساءٌ مِن نِساءِ قُرَیشٍ . (1)

صحیح البخاری عن مجاشع [بن مسعود] :أتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بِأَخی بَعدَ الفَتحِ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ جِئتُکَ بِأَخی لِتُبایِعَهُ عَلَی الهِجرَهِ . قالَ : ذَهَبَ أهلُ الهِجرَهِ بِما فیها . فَقُلتُ : عَلی أیِّ شَیءٍ تُبایِعُهُ ؟ قالَ : اُبایِعُهُ عَلَی الإِسلامِ وَالإِیمانِ وَالجِهادِ . (2)

.

1- .الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 618 ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 61 نحوه .
2- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1566 ح 4054 وج 3 ص 1082 ح 2802 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1487 ح 84 وزاد فی آخره «والخیر» ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 374 ح 15848 وح 15851 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 714 ح 6581 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 1 ص 103 ح 462 وص 101 ح 452 .

ص: 431





فصل پنجم : بیعت فتح

5 / 1 شرطهای بیعت مردان
فصل پنجم : بیعت فتح5 / 1شرط های بیعت مردانالکامل فی التاریخ :چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مکّه وارد شد... ، برای بیعت، بالای کوه صفا نشست... و مردم برای بیعت با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر اسلام جمع شدند . او از آنان بیعت می گرفت که در حدّ توان، از خدا و پیامبرش حرف شنوی و اطاعت داشته باشند . این، بیعت مردان بود . و امّا بیعت با زنان؛ ایشان چون از بیعت با مردان فراغت یافت ، با زنان بیعت کرد؛ زیرا گروهی از زنان قریش برای بیعت با ایشان آمده بودند .

صحیح البخاری به نقل از مجاشع [بن مسعود] :بعد از فتح [مکّه] ، برادرم را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردم و گفتم : ای پیامبر خدا ! برادرم را نزد شما آورده ام تا بر هجرت با او، بیعت کنید . فرمود : «اهل هجرت، گوی سبقت را ربودند» . گفتم : بر چه چیز با او بیعت می کنید ؟ فرمود : «با او بر اسلام و ایمان و جهاد، بیعت می کنم» .

.


ص: 432

مسند ابن حنبل عن محمّد بن الأسود :أنَّ أباهُ الأَسوَدَ رَأَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یُبایِعُ النّاسَ یَومَ الفَتحِ ، قالَ : جَلَسَ عِندَ قَرنِ مَسقَلَهَ (1) ، فَبایَعَ النّاسَ عَلَی الإِسلامِ وَالشَّهادَهِ . (2)

المستدرک علی الصحیحین عن یعلی بن اُمیّه :کَلَّمتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أبی اُمَیَّهَ یَومَ الفَتحِ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ بایِع أبی عَلَی الهِجرَهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُبایِعُهُ عَلَی الجِهادِ ، فَقَدِ انقَطَعَتِ الهِجرَهُ . (3)

5 / 2شُروطُ بَیعَهِ النِّساءِالکتاب«یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَ لَا یَسْرِقْنَ وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» . (4)

راجع : المیزان فی تفسیر القرآن : ج 19 ص 242 و 243 .

الحدیثصحیح البخاری عن ابن عبّاس :خَرَجَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آله کَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ حینَ یُجلِسُ بِیَدِهِ ، ثُمَّ أقبَلَ یَشُقُّهُم حَتّی جاءَ النِّساءَ مَعهُ بِلالٌ ، فَقالَ : «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ» الآیَهَ . ثُمَّ قالَ حینَ فَرَغَ مِنها : أنتُنَّ عَلی ذلِکِ ؟ قالَتِ امرَأَهٌ واحِدَهٌ مِنهُنَّ لَم یُجِبهُ غَیرُها : نَعَم . . . قالَ : فَتَصَدَّقنَ . فَبَسَطَ بِلالٌ ثَوبَهُ ثُمَّ قالَ : هَلُمَّ لَکُنَّ فِداءٌ أبی واُمّی . فَیُلقینَ الفَتَخَ (5) وَالخَواتیمَ فی ثَوبِ بِلالٍ . (6)

.

1- .قَرن مَسقَلَه : هو قرنٌ قد بقیت منه بقیّه بأعلی مکّه فی دُبُر دارِ سَمُره عند موقف الغنم بین شِعب ابن عامر وحرف دار رابغه فی أصله . ومَسقَله : رجل کان یسکنه فی الجاهلیّه (أخبار مکّه للأزرقی : ج 2 ص 270) .
2- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 259 ح 15431 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 335 ح 5283 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 6 ص 5 ح 9820 کلاهما نحوه .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 479 ح 5789 ، سنن النسائی : ج 7 ص 141 ، مسند ابن حنبل : ج 6 ص 282 ح 17980 .
4- .الممتحنه : 12 .
5- .الفَتَخ : کلّ خلخال لا یجرس (لسان العرب : ج 3 ص 40 «جرس») .
6- .صحیح البخاری : ج 1 ص 332 ح 936 ، صحیح مسلم : ج 2 ص 602 ح 1 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 710 ح 3064 کلاهما نحوه .

ص: 433



5 / 2 شرطهای بیعت زنان
مسند ابن حنبل در باره محمّد بن اسود :پدرش اسود در روز فتح [مکّه]، پیامبر صلی الله علیه و آله را دید که با مردم بیعت می کند . اسود گفت : پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرنِ مَسقَله نشست و با مردم بر اسلام و شهادت [دادن به یگانگی خدا و نبوّت خود]، بیعت کرد .

المستدرک علی الصحیحین به نقل از یعلی بن امیّه :در روز فتح [مکّه] در باره پدرم امیّه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفتگو کردم و گفتم : ای پیامبر خدا ! با پدرم بر هجرت، بیعت کنید . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «با او بر جهاد، بیعت می کنم . هجرت، پایان یافته است» .

5 / 2شرط های بیعت زنانقرآن«ای پیامبر ! چون زنان باایمان نزد تو آیند که [با این شرط] با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند ، و دزدی نکنند ، و زنا نکنند ، و فرزندان خود را نکشند ، و بچّه های نامشروعی را که پس انداخته اند، با بهتان به شوهر نبندند ، و در کار نیک، از تو نافرمانی نکنند ، با آنان بیعت کن و از خدا برایشان آمرزش بخواه، که خدا آمرزگار و مهربان است» .

ر . ک : المیزان فی تفسیر القرآن : ج 19 ص 242 و 243 .

حدیثصحیح البخاری به نقل از ابن عبّاس :پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد و گویی هم اینک او را می بینم که با [اشاره] دستش [مردم را] می نشاند. سپس در حالی که بلال همراهی اش می کرد ، صفوف آنان را شکافت، تا این که به نزد زنان آمد و این آیه : «ای پیامبر ! آن گاه که زنان مؤمن نزدت آمدند تا با تو بیعت کنند» را تا آخر آن خواند ، و چون آن را تمام کرد، فرمود : «آیا شما هنوز هم بر این بیعت، پایدار هستید ؟». یک زن از میان آنان جواب داد : آری... . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پس صدقه بدهید» . بلال، جامه اش را پهن کرد و آن گاه گفت : بیایید ، پدر و مادرم به فدایتان ! و زنان شروع به ریختن خلخال ها و انگشترهای خود در جامه بلال کردند .

.


ص: 434

صحیح البخاری عن عروه بن الزبیر :إنَّ عائِشَهَ زَوجَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أخبَرَتهُ : أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَمتَحِنُ مَن هاجَرَ إلَیهِ مِنَ المُؤمِناتِ بِهذِهِ الآیَهِ ؛ بِقَولِ اللّهِ : «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ» إلی قَولِهِ : «غَفُورٌ رَّحِیمٌ» . قالَ عُروَهُ : قالَت عائِشَهُ : فَمَن أقَرَّ بِهذَا الشَّرطِ مِنَ المُؤمِناتِ قالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قَد بایَعتُکِ کَلاما . ولا وَاللّهِ ما مَسَّت یَدُهُ یَدَ امرَأَهٍ قَطُّ فِی المُبایَعَهِ ، ما یُبایِعُهُنَّ إلّا بِقَولِهِ : قَد بایَعتُکِ عَلی ذلِکَ . (1)

مجمع البیان :رُوِیَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بایَعَهُنَّ وکانَ عَلَی الصَّفا وکانَ عُمَرُ أسفَلَ مِنهُ ، وهِندٌ بِنتُ عُتبَهَ مُتَنَقِّبَهٌ مُتَنَکِّرَهٌ مَعَ النِّساءِ خَوفا أن یَعرِفَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . فَقالَ : اُبایِعُکُنَّ عَلی ألّا تُشرِکُنَّ بِاللّهِ شَیئا . فَقالَت هِندٌ : إنَّکَ لَتَأخُذُ عَلَینا أمرا ما رَأَیناکَ أخَذتَهُ عَلَی الرِّجالِ ؛ وذلِکَ أنَّهُ بایَعَ الرِّجالَ یَومَئِذٍ عَلَی الإِسلامِ وَالجِهادِ فَقَط . فَقالَ صلی الله علیه و آله : ولا تَسرِقنَ . فَقالَت هِندٌ : إنَّ أبا سُفیانَ رَجُلٌ مُمسِکٌ وإنّی أصَبتُ مِن مالِهِ هَناتٍ ، فَلا أدری أیَحِلُّ لی أم لا ؟ فَقالَ أبو سُفیانَ : ما أصَبتِ مِن مالی فیما مَضی وفیما غَبَرَ فَهُوَ لَکِ حَلالٌ . فَضَحِکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وعَرَفَها ، فَقالَ لَها : وإنَّکِ لَهِندٌ بِنتُ عُتبَهَ ؟ قالَت : نَعَم ، فَاعفُ عَمّا سَلَفَ یا نَبِیَّ اللّهِ ، عَفَا اللّهُ عَنکَ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : ولا تَزنینَ . فَقالَت هِندٌ : أوَ تَزنِی الحُرَّهُ ؟ ... . فَقالَ صلی الله علیه و آله : ولا تَقتُلنَ أولادَکُنَّ . فَقالَت هِندٌ : رَبَّیناهُم صِغارا وقَتَلتُموهُم کِبارا ، وأَنتُم وهُم أعلَمُ ! وکانَ ابنُها حَنظَلَهُ بنُ أبی سُفیانَ قَتَلَهُ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام یَومَ بَدرٍ ، فَضَحِکَ عُمَرُ حَتَّی استَلقی ، وتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله . ولَمّا قالَ : ولا تَأتینَ بِبُهتانٍ ، فَقالَت هِندٌ : وَاللّهِ إنَّ البُهتانَ قَبیحٌ وما تَأمُرُنا إلّا بِالرُّشدِ ومَکارِمِ الأَخلاقِ . ولَمّا قالَ : «وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» ، فَقالَت هِندٌ : ما جَلَسنا مَجلِسَنا هذا وفی أنفُسِنا أن نَعصِیَکَ فی شَیءٍ . (2)

.

1- .صحیح البخاری : ج 4 ص 1856 ح 4609 و ج 2 ص 967 ح 2564 نحوه ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 137 ح 26386 .
2- .مجمع البیان : ج 9 ص 414 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 98 ؛ تفسیر القرطبی : ج 18 ص 71 ، تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 124 عن ابن عبّاس ، تاریخ الطبری : ج 3 ص 61 عن قتاده السدوسی ، تاریخ دمشق : ج 70 ص 181 عن مقاتل بن سلیمان و کلّها نحوه .

ص: 435

صحیح البخاری به نقل از عروه بن زبیر :عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله ، به من خبر داد که : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زنان مؤمنی را که به سوی او مهاجرت کرده بودند، با این آیه می آزمود : «ای پیامبر ! هر گاه زنان مؤمن نزدت آمدند تا با تو بیعت کنند» تا «آمرزگار و مهربان است» . عایشه گفت : پس هر یک از زنان مؤمن که به این شرط ها اقرار می کرد ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او می فرمود : «با تو به گفتار، بیعت کردم» . به خدا سوگند که هرگز دست ایشان در بیعت، دست زنی را لمس نکرد ؛ بلکه با این جمله با ایشان بیعت می کرد : «بر این شرط ها با تو بیعت کردم» .

مجمع البیان :روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی با زنان بیعت کرد که بالای کوه صفا بود و عمر، پایین تر از ایشان نشسته بود . هند دختر عتبه نیز در میان زنان بود و از ترس آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را بشناسد، نقاب زده و ناشناس آمده بود . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «با شما بر این امر، بیعت می کنم که چیزی را شریک خدا قرار ندهید» . هند گفت : تو از ما پیمانی می گیری که ندیدیم آن پیمان را از مردها بگیری . در آن روز، پیامبر صلی الله علیه و آله با مردها فقط بر اسلام و جهاد، بیعت کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه داد : «و دزدی نکنید» . هند گفت : ابو سفیان، مرد خسیسی است و من از اموال او، مقداری اندک برداشته ام و نمی دانم بر من حلال است یا نه ؟ ابو سفیان گفت : آنچه در گذشته از اموال من برداشته ای، بر تو حلال باد ! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خندید و هند را شناخت و فرمود : «تو، هند دختر عُتبه ای ؟» گفت : بله . ای پیامبر خدا ! از گذشته ها در گذر. خدا از تو در گذرد ! پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه داد : «و زنا نکنید» . هند گفت : مگر زن آزاده، زنا می کند ؟ ... پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه داد : «و فرزندان خود را نکشید» . هند گفت : ما به کودکی، آنان را پروردیم و شما آنها را در بزرگی کشتید . و شما و آنان بهتر دانید . پسر او ، حنظله بن ابی سفیان ، در روز بدر ، به دست علی بن ابی طالب علیه السلام کشته شد . عمَر، خندید، چندان که از شدّت خنده به پشت افتاد ، و پیامبر صلی الله علیه و آله هم تبسّم کرد . و چون فرمود : «و بهتان نزنید» ، هند گفت : به خدا سوگند که بهتان، کار زشتی است ، و تو ما را جز به درستی و اخلاق والا، فرمان نمی دهی . و چون فرمود : «و در کار نیک، از تو نافرمانی نکنند» ، هند گفت : اگر قصد داشتیم در کاری از تو نافرمانی کنیم، این جا ننشسته بودیم .

.


ص: 436

الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا فَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَکَّهَ بایَعَ الرِّجالَ ، ثُمَّ جاءَ النِّساءُ یُبایِعنَهُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل : «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَ لَا یَسْرِقْنَ وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» ، فَقالَت هِندٌ : أمَّا الوَلَدُ فَقَد رَبَّینا صِغارا وقَتَلتَهُم کِبارا . وقالَت اُمُّ حَکیمٍ بِنتُ الحارِثِ بنِ هِشامٍ وکانَت عِندَ عِکرِمَهَ بنِ أبی جَهلٍ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما ذلِکَ المَعروفُ الَّذی أمَرَنَا اللّهُ أن لا نَعصِیَنَّکَ فیهِ ؟ قالَ : لا تَلطِمنَ خَدّا ، ولا تَخمِشنَ وَجها ، ولا تَنتِفنَ شَعرا ، ولا تَشقُقنَ جَیبا ، ولا تُسَوِّدنَ ثَوبا ، ولا تَدعِینَ بِوَیلٍ . فَبایَعَهُنَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی هذا . فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ کَیفَ نُبایِعُکَ ؟ قالَ : إنَّنی لا اُصافِحُ النِّساءَ . فَدَعا بِقَدَحٍ مِن ماءٍ فَأَدخَلَ یَدَهُ ثُمَّ أخرَجَها ، فَقالَ : أدخِلنَ أیدِیَکُنَّ فِی هذَا الماءِ فَهِیَ البَیعَهُ . (1)

.

1- .الکافی : ج 5 ص 527 ح 5 عن أبان ، بحار الأنوار : ج 21 ص 134 ح 23 .

ص: 437

امام صادق علیه السلام :چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مکّه را فتح کرد، با مردان، بیعت نمود و سپس زنان برای بیعت کردن با ایشان آمدند . پس ، خداوند عز و جل این آیه را نازل فرمود : «ای پیامبر ! چون زنان باایمان نزدت آیند تا با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند ، و دزدی نکنند ، و زنا نکنند ، و فرزندان خود را نکشند ، و بچّه های نامشروع را که پس انداخته اند، با بهتان به شوهر نبندند ، و در کار نیک، از تو نافرمانی نکنند ، با آنان بیعت کن و از خدا برایشان آمرزش بخواه، که خدا آمرزنده و مهربان است» . هند گفت : فرزندان را ما به کودکی پروردیم و چون بزرگ شدند، شما آنها را کشتی . امّ حکیم ، دختر حارث بن هشام و همسر عِکرِمه بن ابی جهل ، گفت : ای پیامبر خدا ! آن کار نیکی که خدا به ما امر کرده است تا در آن از تو نافرمانی نکنیم ، چیست ؟ فرمود : «[در عزا و ماتم] بر صورت خود، سیلی نزنید ، چهره مخراشید ، موی خود را نکنید ، گریبان ندرید ، جامه سیاه [به نشانه عزا] نپوشید ، و شیون سر ندهید . با این شرط ها ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با آنها بیعت کرد . امّ حکیم گفت : ای پیامبر خدا ! چگونه با تو بیعت کنیم ؟ فرمود : «من با زنان دست نمی دهم» . پس ، قدحی آب خواست و دستش را در آن فرو برد و بیرون آورد و فرمود : «دست هایتان را در این آب فرو برید. این، بیعت است» .

.


ص: 438

تفسیر القمّی فی قَولِهِ تَعالی : «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَ لَا یَسْرِقْنَ وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» :نَزَلَت یَومَ فَتحِ مَکَّهَ ؛ وذلِکَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَعَدَ فِی المَسجِدِ یُبایِعُ الرِّجالَ إلی صَلاهِ الظُّهرِ وَالعَصرِ ، ثُمَّ قَعَدَ لِبَیعَهِ النِّساءِ ، وأَخَذَ قَدَحا مِن ماءٍ فَأَدخَلَ یَدَهُ فیهِ ، ثُمَّ قالَ لِلنِّساءِ : مَن أرادَت أن تُبایِعَ فَلتُدخِل یَدَها فِی القَدَحِ ، فَإِنّی لا اُصافِحُ النِّساءَ . ثُمَّ قَرَأَ عَلَیهِنَّ ما أنزَلَ اللّهُ مِن شُروطِ البَیعَهِ عَلَیهِنَّ ، فَقالَ : «عَلَی أَن لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَ لَا یَسْرِقْنَ وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ» ، فَقامَت اُمُّ حَکیمٍ ابنَهُ الحارِثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، فَقالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، ما هذَا المَعروفُ الَّذی أمَرَنَا اللّهُ بِهِ أن لا نَعصِیَکَ فیهِ ؟ فَقالَ : أن لا تَخمِشنَ وَجها ، ولا تَلطِمنَ خَدّا ، ولا تَنتِفنَ شَعرا ، ولا تَمزِقنَ جَیبا ، ولا تُسَوِّدنَ ثَوبا ، ولا تَدعونَ بِالوَیلِ وَالثُّبورِ ، ولا تُقیمَنَّ عِندَ قَبرٍ . فَبایَعَهُنَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی هذِهِ الشُّروطِ . (1)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 364 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 113 ح 6 .

ص: 439

تفسیر القمّی در باره آیه شریف: «ای پیامبر ! هر گاه زنان باایمان نزدت آمدند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند و دزدی نکنند و زنا ندهند و فرزندان خود را نکشند و بچّه های نامشروع را با بهتان به شوهران خود نبندند و در هیچ کار نیکی، از تو نافرمانی نکنند ، با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه، که خداوند، آمرزنده و مهربان است» :این آیه در روز فتح مکّه نازل شد . در آن روز، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نشست و تا نماز ظهر و عصر با مردان بیعت می کرد . سپس برای بیعت با زنان نشست و قدح آبی گرفت و دستش را در آن فرو برد ، و به زنان فرمود : «هر کس می خواهد بیعت کند، دستش را در قدح فرو برد؛ زیرا من با زنان دست نمی دهم» . آن گاه شرط هایی را که خداوند برای بیعت آنان نازل کرده بود ، برایشان خواند و فرمود : «[با این شرط که] چیزی را شریک خدا قرار ندهند ، و دزدی نکنند ، و زنا ندهند ، و فرزندانشان را نکشند ، و بچّه های نامشروع را با بهتان به شوهرانشان نبندند ، و در هیچ کار نیکی، از تو نافرمانی نکنند ، با آنان بیعت کن» . امّ حکیم ، دختر حارث بن عبد المطّلب ، بر خاست و گفت : ای پیامبر خدا ! این کار نیکی که خدا به ما امر کرده است که در آن از تو نافرمانی نکنیم ، چیست ؟ فرمود : «این که چهره مخراشید ، سیلی بر خود نزنید ، موی خود را نکنید، گریبان ندرید ، جامه سیاه نکُنید ، شیون و فغان، سر ندهید ، و بر سر قبری مُقیم نشوید». آن گاه ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر این شرط ها با آنان بیعت کرد .

.


ص: 440

صحیح البخاری عن اُمّ عطیّه :أخَذَ عَلَینَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عِندَ البَیعَهِ ألّا نَنوحَ ، فَما وَفَت مِنَّا امرَأَهٌ غَیرُ خَمسِ نِسوَهٍ : اُمُّ سُلَیمٍ ، واُمُّ العَلاءِ ، وَابنَهُ أبی سَبرَهَ امَرأَهُ مُعاذٍ ، وَامرَأَتانِ . أوِ ابنَهُ أبی سَبرَهَ ، وَامرَأَهُ مُعاذٍ ، وَامرَأَهٌ اُخری . (1)

الطبقات الکبری عن بکر بن عبد اللّه :أخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی البَیعَهِ عَلَی النِّساءِ : ألّا یَشقُقنَ جَیبا ، ولا یَدَّعینَ وَیلاً ، ولا یَخمِشنَ وَجها ، ولا یَقُلنَ هُجرا . (2)

سنن أبی داوود عن امرأه من المبایعات :کانَ فیما أخَذَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی المَعروفِ الَّذی أخَذَ عَلَینا ألّا نَعصِیَهُ فیهِ : ألّا نَخمِشَ وَجها ، ولا نَدعُوَ وَیلاً ، ولا نَشُقَّ جَیبا ، وألّا نَنشُرَ شَعرا . (3)

مسند ابن حنبل عن اُمّ عطیّه :لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَدینَهَ ، جَمَعَ نِساءَ الأَنصارِ فی بَیتٍ ثُمَّ بَعَثَ إلَیهِنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ ، قامَ عَلَی البابِ فَسَلَّمَ فَرَدَدنَ عَلَیهِ السَّلامَ ، فَقالَ : أنَا رَسولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَیکُنَّ ، قُلنا : مَرحَبا بِرَسولِ اللّهِ ورَسولِ رَسولِ اللّهِ . وقالَ : تُبایِعنَ عَلی ألّا تُشرِکنَ بِاللّهِ شَیئا ، ولا تَزنینَ ، ولا تَقتُلنَ أولادَکُنَّ ، ولا تَأتینَ بِبُهتانٍ تَفتَرینَهُ بَینَ أیدیکُنَّ وأَرجُلِکُنَّ ، ولا تَعصینَهُ فی مَعروفٍ . قُلنا : نَعَم . فَمَدَدنا أیدِینَا مِن داخِلِ البَیتِ ، ومَدَّ یَدَهُ مِن خارِجِ البَیتِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ اشهَد . وأَمَرَنا بِالعیدَینِ أن نُخرِجَ العُتَّقَ (4) وَالحُیَّضَ ، ونَهی عَنِ اتِّباعِ الجَنائِزِ ، ولا جُمُعَهَ عَلَینا . وسَأَلتُها عَن قَولِهِ : «وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» ، قالَت : نُهینا عَنِ النِّیاحَهِ . (5)

.

1- .صحیح البخاری : ج 1 ص 440 ح 1244 ، صحیح مسلم : ج 2 ص 645 ح 31 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 367 ح 27374 کلاهما نحوه .
2- .الطبقات الکبری : ج 8 ص 9 .
3- .سنن أبی داود : ج 3 ص 194 ح 3131 ، المعجم الکبیر : ج 25 ص 184 ح 451 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 420 الرقم 7695 کلاهما نحوه .
4- .العاتق : الشابّه أوّل ما تُدرِکُ ، ویُجمَعُ علی العُتَّقِ (لسان العرب : ج 10 ص 236 «عتق») .
5- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 402 ح 20823 ، صحیح ابن حبّان : ج 7 ص 314 ح 3041 ، صحیح ابن خزیمه : ج 3 ص 112 ح 1722 ، السنن الکبری : ج 3 ص 262 ح 5637 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 1 ص 321 ح 1503 .

ص: 441

صحیح البخاری به نقل از اُمّ عطیّه :پیامبر صلی الله علیه و آله در بیعت، از ما پیمان گرفت که مویه گری نکنیم ؛ امّا از میان ما، تنها پنج زن به آن، وفادار ماندند : امّ سُلَیم ، امّ العلاء ، دختر ابو سَبره (زن مُعاذ) و دو زن دیگر ، یا دختر ابو سبره و زن معاذ و یک زن دیگر .

الطبقات الکبری به نقل از بکر بن عبد اللّه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بیعت از زنان، پیمان گرفت که : گریبان ندرند ، شیون و فغان سر ندهند ، چهره مخراشند و یاوه نگویند .

سنن أبی داوود به نقل از زنی از بیعت کنندگان :از جمله کارهای نیکی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از ما پیمان گرفت که در آنها از او نافرمانی نکنیم، این بود : چهره نخراشیم ، شیون و فغان سر ندهیم ، گریبان ندریم ، و مو پریشان نسازیم .

مسند ابن حنبل به نقل از امّ عطیّه گفت :هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد ، زنان انصار را در اتاقی جمع کرد و سپس عمر بن خطّاب را به سوی آنان فرستاد . عمر بر در ایستاد و سلام کرد . زنان سلامش را جواب دادند . عمر گفت : من فرستاده پیامبر خدا به نزد شما هستم . گفتیم : خیر مقدم باد، به پیامبر خدا و فرستاده پیامبر خدا ! عمر گفت : بیعت می کنید بر این که: چیزی را شریک خدا قرار ندهید ، و زنا نکنید ، و فرزندانتان را نکشید ، و بچّه نامشروع را با بهتان به شوهرانتان نبندید ، و در هیچ کار نیکی، از او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) نافرمانی نکنید . گفتیم : آری . و دست هایمان را از داخل اتاق بیرون دادیم . او نیز دستش را از بیرون اتاق دراز کرد و سپس گفت : بار خدایا ! شاهد باش . و به ما دستور داد که در دو عید [فطر و قربان]، دختران نورسیده و زنان حائض را بیرون آوریم ، و ما را از تشییع جنازه ها نهی کرد و گفت که نماز جمعه بر ما [زنان] واجب نیست. از امّ عطیّه در باره سخن خداوند: «و در هیچ کار نیکی، از تو نافرمانی نکنند» پرسیدم . گفت : از مویه گری و شیون، نهی شدیم .

.


ص: 442

السنن الکبری للنسائی عن أمیمه بنت رقیقه :أتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فی نِسوَهٍ مِنَ الأَنصارِ نُبایِعُهُ ، فَقُلنا : یا رَسولَ اللّهِ ، نُبایِعُکَ عَلی ألّا نُشرِکَ بِاللّهِ شَیئا ، ولا نَسرِقَ ، ولا نَزِنیَ ، ولا نَأتِیَ بِبُهتانٍ نَفتَریهِ بَینَ أیدینا وأَرجُلِنا ، ولا نَعصِیَکَ فی مَعروفٍ . قالَ : فیمَا استَطَعتُنَّ وأَطَقتُنَّ . قالَت : قُلنا : رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أرحَمُ بِنا مِن أنفُسِنا . قُلنا : یا رَسولَ اللّهِ لا تُصافِحُنا ، هَلُمَّ نُبایِعُکَ یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّی لا اُصافِحُ النِّساءَ ، إنَّما قَولی لِمِئَهِ امرَأَهٍ کَقَولی لِامرَأَهٍ واحِدَهٍ أو مِثلَ قَولی لِامرَأَهٍ واحِدَهٍ . (1)

الإمام علی علیه السلام :أخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله البَیعَهَ عَلَی النِّساءِ : ألّا یَنحُنَ ، ولا یَخمِشنَ ، ولا یَقعُدنَ مَعَ الرِّجالِ فِی الخَلاءِ . (2)

دعائم الاسلام :عَنهُ صلی الله علیه و آله أنَّهُ کانَ مِمّا یَأخُذُ عَلَی النِّساءِ فِی البَیعَهِ : ألّا یُحَدِّثنَ مِنَ الرِّجالِ إلّا ذا مَحرَمٍ . (3)

مسند ابن حنبل عن أنس :أخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلَی النِّساءِ حینَ بایَعَهُنَّ ألّا یَنُحنَ ، فَقُلنَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ نِساءً أسعَدنَنا (4) فِی الجاهِلِیَّهِ أفَنُسعِدُهُنَّ فِی الإِسلامِ ؟ فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لا إسعادَ فِی الإِسلامِ ، ولا شِغارَ (5) ، ولا عُقرَ فِی الإِسلامِ ، ولا جَلَبَ فِی الإِسلامِ ولا جَنَبَ (6) ، ومَنِ انتَهَبَ فَلَیسَ مِنّا . (7)

.

1- .السنن الکبری للنسائی : ج 4 ص 429 ح 7804 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 226 ، الکافی : ج 5 ص 519 ح 6 عن مسمع أبی سیّار نحوه ، مکارم الأخلاق : ج 1 ص 497 ح 1726 عن الإمام الصادق علیه السلام و لیس فیه «البیعه» ، بحار الأنوار : ج 82 ص 101 ح 48 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 214 ح 791 ، مستدرک الوسائل : ج 14 ص 272 ح 16690 .
4- .إسعاد النساء فی المناحات : هو أن تقوم المرأه فتقوم معها اُخری من جاراتها فتساعدها علی النیاحه (النهایه : ج 2 ص 366 «سعد») .
5- .الشِغارُ : هو نکاح معروف فی الجاهلیه ؛ کان یقول الرجل للرجل : شاغرنی ؛ أی زوّجنی اُختک أو بنتک ، حتّی اُزوّجک اُختی أو بنتی ، ولا یکون بینهما مهر (النهایه : ج 2 ص 482 «شغر») .
6- .الجَلَب والجَنَب : هو أن یَقدِم المصدّق علی أهل الزکاه ، فینزل موضعاً ثمّ یرسل من یجلب إلیه الأموال من أماکنها لیأخذ صدقتها ، فنُهی عن ذلک (النهایه : ج 1 ص 281 «جلب») .
7- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 392 ح 13031 ، صحیح ابن حبّان : ج 7 ص 415 ح 3146 ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج 3 ص 560 ح 6690 ، کنز العمّال : ج 4 ص 346 ح 10822 .

ص: 443

السنن الکبری ، نسائی به نقل از اَمیمه دختر رقیقه :با گروهی از زنان انصار برای بیعت، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم . گفتیم : ای پیامبر خدا ! با تو بیعت می کنیم که: به خدا شرک نورزیم ، و دزدی نکنیم ، و زنا ندهیم ، و بچّه های نامشروع را با بهتان به شوهرانمان نسبت ندهیم ، و در هیچ کار نیکی، از تو نافرمانی نکنیم . فرمود : «تا جایی که توانستید و تاب آوردید» . گفتیم : پیامبر خدا به ما از خود ما مهربان تر است . گفتیم : ای پیامبر خدا ! با ما دست نمی دهی ؟ بیا با تو بیعت کنیم، ای پیامبر خدا ! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «من با زنان دست نمی دهم ؛ بلکه سخن من با صد زن، همانند سخنم با یک زن است» یا فرمود : «مثل سخنم با یک زن است» .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از زنان، بیعت گرفت که : مویه گری نکنند ، چهره نخراشند ، و در خلوت با مردان ننشینند .

دعائم الإسلام :یکی از شرط هایی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بیعت از زنان گرفت، این بود که با مردان نامحرم، هم سخن نشوند .

مسند ابن حنبل به نقل از اَ نَس :پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که با زنان بیعت کرد، از آنان پیمان گرفت که نوحه گری نکنند . زنان گفتند : ای پیامبر خدا ! در جاهلیت، زنانی بودند که با ما در نوحه گری، همنوایی (1) می کردند . آیا در اسلام، ما نیز با آنان همنوایی بکنیم ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «در اسلام، همنوایی در نوحه گری، جایز نیست . در اسلام، ازدواج شغار (2) و نحر کردن شتر، جایز نیست . در اسلام، جَلَب و جَنَب (3) جایز نیست ، و کسی که دست به غارت بزند، از ما نیست» .

.

1- .واژه «اِسعاد» در متن عربی، به معنای همنوایی زنان در نوحه و مویه کردن است . در جاهلیت، رسم بود که وقتی زنی عزیزش را از دست می داد، تا یک سال بر او می گریست ، و همسایگان و خویشاوندانش او را در این کار، کمک می کردند، یعنی در تعداد و اوقات گریه کردن ها با او جمع می شدند و تا زمانی که آن زن بر عزیزش نوحه و گریه می کرد، آنان نیز از او تبعیت و به او کمک می کردند ، و هر گاه بعداً یکی دیگر از آنها مصیبت زده می شد، زنان دیگر در نوحه و گریه به کمکش می رفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله از این کار، نهی فرمود (لسان العرب : مادّه «سعد») .
2- .شغار ، نوعی ازدواج در جاهلیت بوده است که در آن مردی به مردی می گفت : «شاغَرَنی» یعنی خواهر یا دخترت را به ازدواج من در آور تا متقابلاً من خواهر یا دخترم را به ازدواج تو در آورم ، بدون آن که بین آن دو، مهریّه ای قرار داده شود.
3- .جَلَب و جَنَب ، به این معناست که کارگزار زکات برای دریافت زکات از مردم ناحیه ای، در جایی دورتر چادر زند و سپس کسی را بفرستد که زکات ها را جمع آوری کند و برایش بیاورد. از این کار، نهی شده است. در معنای این دو واژه، اقوال دیگری هم هست که در کتب حدیث و لغت ، از جمله لسان العرب ، به تفصیل آمده است.

ص: 444

المعجم الکبیر عن ابن عبّاس :لَمّا بایَعَ [النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] النِّساءَ : لا یَتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّهِ الاُولی ، قالَتِ امرَأَهٌ : یا رَسولَ اللّهِ ، أراکَ تَشتَرِطُ عَلَینا ألّا نَتَبَرَّجَ ، وإنَّ فُلانَهَ قَد أسعَدَتنی ، وقَد ماتَ أخوها . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِذهَبی فَأَسعِدیها ، ثُمَّ تَعالَی فَبایِعینی . (1)

صحیح البخاری عن اُمّ عطیه :أخَذَ عَلَینَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عِندَ البَیعَهِ ألّا نَنوحَ . (2)

مسند ابن حنبل عن سلمی بنت قیس :جِئتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَبایَعتُهُ فی نِسوَهٍ مِنَ الأَنصارِ ، فَلَمّا شَرَطَ عَلَینا ألّا نُشرِکَ بِاللّهِ شَیئا ، ولا نَسرِقَ ، ولا نَزنِیَ ، ولا نَقتُلَ أولادَنا ، ولا نَأتِیَ بِبُهتانٍ نَفتَریهِ بَینَ أیدینا وأَرجُلِنا ، ولا نَعصِیَهُ فی مَعروفٍ ، قالَ : ولا تَغشُشنَ أزواجَکُنَّ . قالَت : فَبایَعناهُ ، ثُمَّ انصَرَفنا ، فَقُلتُ لِامرَأَهٍ مِنهُنَّ : اِرجِعی فَاسأَلی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما غِشُّ أزواجِنا ؟ قالَت : فَسَأَلتَهُ ، فَقالَ : تَأخُذُ مالَهُ فَتُحابی بِهِ غَیرَهُ . (3)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 11 ص 211 ح 11688 ، مجمع الزوائد : ج 6 ص 45 ح 9873 ، الدّر المنثور : ج 6 ص 602 .
2- .صحیح البخاری : ج 1 ص 440 ح 1244 ، صحیح مسلم : ج 2 ص 646 ح 32 نحوه ، السنن الکبری للنسائی : ج 4 ص 428 ح 7803 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 324 ح 27203 ، تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 122 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 150 الرقم 7013 ، المعجم الکبیر : ج 24 ص 296 ح 751 کلاهما نحوه .

ص: 445

المعجم الکبیر به نقل از ابن عبّاس :چون پیامبر صلی الله علیه و آله با زنان بیعت کرد که مانند روزگار جاهلیت قدیم، زینت های خود را آشکار نکنند ، زنی گفت : ای پیامبر خدا ! می بینم که با ما شرط می کنی زینت های خود را آشکار نکنیم . فلان زن در نوحه گری با من همنوایی کرده و اکنون برادر او مرده است . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «برو و با او همنوایی کن . سپس بیا و با من بیعت نما» .

صحیح البخاری به نقل از امّ عطیّه :پیامبر صلی الله علیه و آله در هنگام بیعت، از ما پیمان گرفت که مویه گری نکنیم .

مسند ابن حنبل به نقل از سلمی بنت قیس :نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتم و همراه گروهی از زنان انصار با او بیعت کردم ، و چون با ما شرط کرد که به خدا شرک نورزیم ، و دزدی نکنیم ، و زنا ندهیم ، و فرزندانمان را نکشیم ، و بچّه های نامشروع را به دروغ بر شوهرانمان نبندیم، و در هیچ کار نیکی، از او نافرمانی نکنیم ، فرمود : «و با شوهرانتان ناراستی نکنید» . ما با ایشان بیعت کردیم و رفتیم . من به یکی از آن زنان گفتم : برگرد و از پیامبر خدا بپرس که: منظور از ناراستی با شوهرانمان چیست ؟ آن زن رفت و سؤال کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «مال او را برداری و به دیگری هدیه دهی» .

.


ص: 446

مسند ابن حنبل عن عائشه بنت قدامه :أنَا مَعَ اُمّی رائِطَهَ بِنتِ سُفیانَ الخُزاعِیَّهِ ، وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یُبایِعُ النِّسوَهَ ، ویَقولُ : اُبایِعُکُنَّ عَلی ألّا تُشرِکنَ بِاللّهِ شَیئا ، ولا تَسرِقنَ ولا تَزنینَ ، ولا تَقتُلنَ أولادَکُنَّ ، ولا تَأتینَ بِبُهتانٍ تَفتَرینَهُ بَینَ أیدیکُنَّ وأَرجُلِکُنَّ ، ولا تَعصینَ فی مَعروفٍ ، قالَت : فَأَطرَقنَ . فَقالَ لَهُنَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : قُلنَ : نَعَم فیمَا استَطَعتُنَّ . فَکُنَّ یَقُلنَ . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله لَمّا قالَت هِندٌ بِنتُ عُتبَهَ : یا نَبِیَّ اللّهِ بایِعنی :لا اُبایِعُکِ حَتّی تُغَیِّری کَفَّیکِ کَأَنَّهُما کَفّا سَبُعٍ . (2)

5 / 3أوَّلُ مَن بایَعَ مِنَ النِّساءِمقاتل الطالبیّین عن الزبیر بن العوّام :سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَدعُو النِّساءَ إلَی البَیعَهِ حینَ اُنزِلَت هذِهِ الآیَهُ : «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ» ، وکانَت فاطِمَهُ بِنتُ أسَدٍ أوَّلَ امرَأَهٍ بایَعَت رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 10 ص 301 ح 27130 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 191 الرقم 7100 ، تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 123 ، الإصابه : ج 8 ص 236 الرقم 11468 .
2- .سنن أبی داود : ج 4 ص 76 ح 4165 ، السنن الکبری للبیهقی : ج 7 ص 139 ح 13498 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 383 ح 4735 نحوه وکلّها عن عائشه ، کنز العمّال : ج 1 ص 101 ح 455 .
3- .مقاتل الطالبیّین : ص 29 ، المناقب للخوارزمی : ص 277 ح 264 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 1 ص 14 نحوه ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 306 وزاد فیهما «اُمّ علیّ بن أبی طالب» بعد «فاطمه بنت أسد» ، شرح الأخبار : ج 3 ص 214 ح 1141 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 122 ح 65 .

ص: 447



5 / 3 نخستین زنی که بیعت کرد
مسند ابن حنبل به نقل از عایشه بنت قدامه :من با مادرم رائطه خزاعی دختر سفیان بودم . پیامبر صلی الله علیه و آله با زنان بیعت می کرد و می فرمود : «با شما بیعت می کنم بر این شرط که چیزی را شریک خدا قرار ندهید ، و دزدی و زنا نکنید ، و فرزندانتان را نکشید ، و بچّه های نامشروع را که بر می دارید، به دروغ به شوهرانتان نبندید ، و در هیچ کار نیکی، از او نافرمانی نکنید» . زنان سر به زیر افکندند . پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان فرمود : «بگویید : باشد ، تا جایی که توانستید» و زنان می گفتند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که هند دختر عتبه گفت : ای پیامبر خدا ! با من بیعت کن :با تو بیعت نمی کنم، تا آن که کف دستانت را تغییر دهی [و حنا ببندی]؛ چرا که به پنجه درنده می مانند .

5 / 3نخستین زنی که بیعت کردمقاتل الطالبیّین به نقل از زبیر بن عوّام :پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدم که چون این آیه: «ای پیامبر ! هر گاه زنان مؤمن نزدت آمدند تا با تو بیعت کنند» نازل شد ، زنان را به بیعت فرا می خواند ، و فاطمه بنت اسد، نخستین زنی بود که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرد .

.


ص: 448

الطبقات الکبری عن عاصم بن عمرو بن قتاده :أوَّلُ مَن بایَعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله اُمُّ سَعدِ بنِ مُعاذٍ کَبشَهُ بِنتُ رافِعِ بنِ عُبَیدٍ ، واُمُّ عامِرٍ بِنتُ یَزیدِ بنِ السَّکَنِ ، وحَوّاءُ بِنتُ یَزیدِ بنِ السَّکَنِ . (1)

راجع : الطبقات الکبری : ج 8 ص 222 ( تسمیه النساء المسلمات المبایعات ) ، الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 618 .

.

1- .الطبقات الکبری : ج 8 ص 12 ، الإصابه : ج 8 ص 68 عن قتاده ولیس فیه ذیله من «وحواء» ، و ص 304 ولیس فیه ذیله من «واُمّ عامر» .

ص: 449

الطبقات الکبری به نقل از عاصم بن عمرو بن قتاده :نخستین کسانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردند ، امّ سعد کبشه دختر رافع بن عبید و مادر سعد بن مُعاذ ، و نیز اُمّ عامر دختر یزید بن سَکَن ، و حوّاء دختر یزید بن سکن بودند .

ر . ک : الطبقات الکبری : ج 8 ص 222 (تسمیه النساء المسلمات المبایعات) و الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 618 .

.


ص: 450

الفصل السادس : بیعه الغدیرالکتاب« الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَامَ دِینًا » . (1)

« یَاأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ » . (2)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ بِالوِلایَهِ ، أمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالدَّوحاتِ (3) دَوحاتِ غَدیرِ خُمٍّ فَقُمَّت (4) ، ثُمَّ نُودِیَ الصَّلاهَ جامِعَهً ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ، ألَستُ أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم ؟ قالُوا : بَلی . قالَ : فَمَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ ، رَبِّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ . ثُمَّ أمَرَ النّاسَ بِبَیعَتِهِ ، وبایَعَهُ النّاسُ ، لا یَجیءُ أحَدٌ إلّا بَایَعَهُ ، ولا یَتَکَلَّمُ . (5)

.

1- .المائده : 3 .
2- .المائده : 67 .
3- .الدَّوحه : الشجره العظیمه (الصحاح : ج 1 ص 361 «دوح») .
4- .قممت البیت : کنسته (الصحاح : ج 5 ص 2015 «قمم») .
5- .تفسیر العیّاشی : ج1 ص329 ح143 ، بحار الأنوار : ج37 ص138 ح30 .

ص: 451



فصل ششم : بیعت غدیر

فصل ششم : بیعت غدیرقرآن«امروز، دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برایتان [به عنوان ]آیین برگزیدم» .

«ای پیامبر ! آنچه را که از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است، ابلاغ کن، که اگر نکنی، پیامش را نرسانده ای ، و خدا تو را از [گزند] مردم، نگاه می دارد . همانا خدا گروه کافران را هدایت نمی کند» .

حدیثامام صادق علیه السلام :چون این آیه در باره ولایت نازل شد ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور داد در درخت زار (درختزار غدیر خُم) فرود آیند . زیر درخت ها را جارو کردند و سپس صلای «جمع شوید» سر داده شد . آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای مردم ! آیا من بر مؤمنان، بیشتر از خود آنان، ولایت ندارم ؟». همگی گفتند : چرا . فرمود : «پس هر که من مولای اویم ، علی هم مولای اوست . پروردگارا ! دوست بدار هر آن کس را که علی را دوست دارد ، و دشمن بدار هر آن کس را که علی را دشمن دارد» . سپس به مردم فرمود تا با او بیعت کنند و مردم با علی علیه السلام بیعت کردند . هیچ کس نمی آمد، مگر این که با او بیعت می کرد و سخن نمی گفت .

.


ص: 452

الإمام الباقر علیه السلام :حَجَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المَدینَهِ ، وقَد بَلَّغَ جمَیعَ الشَّرائِعِ قَومَهُ ، غَیرَ الحَجِّ وَالوِلایَهِ ، فَأَتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ جَلَّ اسمُهُ یُقرِئُکَ السَّلامَ ویَقولُ لَکَ : إنّی لَم أقبِض نَبِیّا مِن أنبِیائی ولا رَسولاً مِن رُسُلی إلّا بَعدَ إکمالِ دینی وتَأکیدِ حُجَّتی ، وقَد بَقِیَ عَلَیکَ مِن ذاکَ فرَیضَتانِ مِمّا تَحتاجُ أن تُبَلِّغَهُما قَومَکَ : فَریضَهُ الحَجِّ ، وفَریضَهُ الوِلایَهِ وَالخِلافَهِ مِن بَعدِکَ ؛ فَإِنّی لَم اُخلِ أرضی مِن حُجَّهٍ ، ولَن اُخلِیَها أبَدا ، فَإِنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ یَأمُرُکَ أن تُبَلِّغَ قَومَکَ الحَجَّ ، وتَحُجَّ . . . . فَلَمّا وَقَفَ بِالمَوقِفِ أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام عَنِ اللّهِ عز و جل ، فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ عز و جل یُقرِئُکَ السَّلامَ ویَقولُ لَکَ : إنَّهُ قَد دَنا أجَلُکَ ومُدَّتُکَ ، وأنَا مُستَقدِمُکَ عَلی ما لابُدَّ مِنهُ ولا عَنهُ مَحیصٌ ، فَاعهَد عَهدَکَ ، وقَدِّمَ وَصِیَّتَکَ ، وَاعمِد إلی ما عِندَکَ مِنَ العِلمِ ومیراثِ عُلومِ الأَنبِیاءِ مِن قَبلِکَ ، وَالسِّلاحِ وَالتّابوتِ ، وجَمیعِ ما عِندَکَ مِن آیاتِ الأَنبِیاءِ ، فَسَلِّمهُ إلی وَصِیِّکَ وخَلیفَتِکَ مِن بَعدِکَ ؛ حُجَّتِی البالِغهِ عَلی خَلقی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، فَأَقِمهُ لِلنّاسِ عَلَما ، وجَدِّد عَهدَهُ ومیثاقَهُ وبَیعَتَهُ . وذَکِّرهُم ما أخَذتَ عَلَیهِم مِن بَیعَتی ومیثاقِی الَّذی واثَقتَهُم بِهِ ، وعَهدِی الَّذی عَهِدتَ إلَیهِم ؛ مِن وِلایَهِ وَلِیّی ومَولاهُم ومَولی کُلِّ مَؤمِنٍ ومَؤمِنَهٍ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؛ فَإِنّی لَم أقبِض نَبِیّا مِنَ الأَنبِیاءِ إلّا مِن بَعدِ إکمالِ دینی وحُجَّتی ، وإتمامِ نِعمَتی بِوِلایَهِ أولِیائی ومُعاداهِ أعدائی ، وذلِکَ کَمالُ تَوحیدی ودینی . وإتمامُ نِعمَتی عَلی خَلقی بِاتِّباعِ وَلِیّی وطاعَتِهِ ؛ وذلِکَ أنّی لا أترُکُ أرضی بِغَیرِ وَلِیٍّ ولا قَیِّمٍ ؛ لِیَکونَ حُجَّهً لی عَلی خَلقی ، فَ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْاءِسْلَامَ دِینًا» بِوِلایَهِ وَلِیّی ومَولی کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَهٍ ؛ عَلِیٍّ عَبدی ، ووَصِیِّ نَبِیّی ، وَالخَلیفَهِ مِن بَعدِهِ ، وحُجَّتِی البالِغَهِ عَلی خَلقی ، مَقرونَهٌ طاعَتُهُ بِطاعَهِ مُحَمَّدٍ نَبِیّی ، ومَقرونَهٌ طاعَتُهُ مَعَ طاعَهِ مُحَمَّدٍ بِطاعَتی ، مَن أطاعَهُ فَقَد أطاعَنی ، ومَن عَصاهُ فَقَد عَصانی ، جَعَلتُهُ عَلَما بَینی وبَینَ خَلقی . . . . فَلَمّا بَلَغَ غَدیرَ خُمِّ قَبلَ الجُحفَهٍ بِثَلاثَهِ أمیالٍ أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام عَلی خَمسِ ساعاتٍ مَضَت مِنَ النَّهارِ بِالزَّجرِ وَالاِنتِهارِ ، وَالعِصمَهِ مِنَ النّاسِ ! فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ عز و جل یُقرِئُکَ السَّلامَ ، ویَقولُ لَکَ : «یَاأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» فی عَلِیٍّ ، «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» . وکانَ أوائِلُهُم قَریبا مِنَ الجُحفَهِ ، فَأَمَرَهُ بِأَن یَرُدَّ مَن تَقَدَّمَ مِنهُم ، ویَحبِسَ منَ تَأَخَّرَ عَنهُم فی ذلِکَ المَکانِ ؛ لِیُقیمَ عَلِیّا لِلنّاسِ عَلَما ، ویُبَلِّغَهُم ما أنزَلَ اللّهُ تَعالی فی عَلِیٍّ علیه السلام ، وأخبَرَهُ بِأَنَّ اللّهَ عز و جلقَد عَصَمَهُ مِن النّاسِ . (1)

.

1- .الاحتجاج : ج1 ص133 ح32 ، الیقین : ص343 ح127 کلاهما عن علقمه بن محمّد الحضرمی ، روضه الواعظین : ص100 ، بحار الأنوار : ج37 ص201 ح86 .

ص: 453

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در حالی که همه احکام ، بجز حج و ولایت را به مردمش ابلاغ کرده بود ، از مدینه ره سپار حج شد . جبرئیل علیه السلام نزد او آمد و گفت : ای محمّد ! خداوندِ بلندنام، به تو سلام می رساند و به تو می فرماید : من جان هیچ پیامبری از پیامبرانم و هیچ رسولی از رسولانم را نگرفتم، مگر پس از آن که دینم را کامل و حجّتم را تمام کردم ، و برای تو از دین، هنوز دو فریضه باقی مانده که لازم است آنها را به مردمت ابلاغ کنی : فریضه حج ، و فریضه ولایت و جانشینی پس از تو؛ چرا که من زمینم را از حجّت، خالی نگذاشته ام و هرگز هم خالی نخواهم گذاشت . پس ، خداوند که ثنایش شکوهمند است به تو فرمان می دهد که [فریضه ]حج را به مردمت ابلاغ کنی ، و حج بگزاری ... . چون پیامبر صلی الله علیه و آله در موقف وقوف کرد ، جبرئیل علیه السلام از جانب خدای عز و جل به نزد او آمد و گفت :ای محمّد ! خدای عز و جل به تو سلام می رساند و می فرماید که : «اجل و زمانت نزدیک شده است و من تو را به چیزی (مرگ) فرا خواهم خواند که از آن، گزیری و گریزی نیست . پس سفارش (وصیّت) خود را بکن ، و آنچه را در نزد توست ، از علم و میراث علوم پیامبران پیش از خودت ، و سلاح و تابوت و کلّیه نشانه ها [و معجزات ]پیامبران را که پیش توست ، به وصی و جانشین پس از خویش که حجّت آشکار من بر خلق من است ، [یعنی] علی بن ابی طالب ، تحویل بده ، و او را نشانه ای برای [هدایت و راه نمایی] مردم نصب کن ، و از مردم مجدّداً برای او پیمان و میثاق و بیعت بگیر ، و بیعتی را که من از آنان ستانده و میثاقی را که با آنان بسته ام و سفارشی را که به آنان کرده ام در خصوص ولایت کسی که ولیّ من و مولای آنان و مولای هر مرد و زن مؤمنی است ، یعنی علی بن ابی طالب ، به آنان یادآوری کن؛ زیرا من جان هیچ پیامبری از پیامبران را نستاندم، مگر پس از آن که با [اصل] دوستی با دوستانم و دشمنی با دشمنانم ، دینم و حجّتم را کامل و نعمتم را تمام کردم ، و این [اصل]، مایه کمال توحید من و دین من است . تمام کردن نعمتم بر خلقم ، به پیروی و فرمان برداری از ولیّ من است؛ زیرا من به یقین، زمینم را بدون ولی و سرپرست نمی گذارم تا او حجّت من بر خلقم باشد . پس «امروز، دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و به دین اسلام برای شما رضایت دادم» ، [یعنی] به ولایت کسی که ولیّ من و مولای هر مرد و زن مؤمنی است ؛ [به ولایت] علی که بنده من و وصیّ پیامبر من و جانشین پس از او ، و حجّت آشکار من بر خلق من است . اطاعت از او، مقرون به اطاعت از محمّد، پیامبرم، است و اطاعت از او و اطاعت از محمّد، مقرون به اطاعت از من . هر که از او اطاعت کند، در واقع از من اطاعت کرده است و هر که از او نافرمانی کند ، در حقیقت ، از من نافرمانی کرده است . من او را نشانه ای میان خود و خلقم قرار دادم...» . چون به غدیر خم (سه میل مانده به جحفه) رسید ، پنج ساعت گذشته از روز ، جبرئیل علیه السلام با [پیامِ] عتاب و خطاب و محفوظ ماندن از گزند مردم، به نزد ایشان آمد وگفت : ای محمّد ! خدای عز و جل به تو سلام می رساند و می فرماید : «هان، ای پیامبر ! ابلاغ کن آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است» در باره علی ، «که اگر نکنی، پیامش را نرسانده ای ، و خدا تو را از [گزند] مردم، نگاه می دارد» . آن عدّه از مسلمانان که جلوتر حرکت کرده بودند، به نزدیک جحفه رسیده بودند ، که پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد پیش افتادگان بر گردند ، و آنها را که عقب مانده بودند ، در آن مکان (غدیر خم)، متوقّف کرد تا علی را به امامت بر مردم منصوب کند ، و آنچه را خداوند متعال در باره علما نازل کرده بود، به آنان ابلاغ نماید ، و [جبرئیل] به او خبر داد که خداوند عز و جل وی را از گزند مردم، حفظ می کند .

.


ص: 454

الإمام الهادی علیه السلام فی زِیارَهٍ زارَ بِها فی یَومِ الغَدیرِ فِی السَّنَهِ الَّتی أشخَصَهُ المُعتَصِمُ :... السَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدَ المُسلِمینَ ، ویَعسوبَ المُؤمِنینَ ، وإمامَ المُتَّقینَ ، وقائِدَ الغُرِّ المُحَجَّلینَ ورَحمَهُ اللّهِ وَبرَکاتُهُ ، أشهَدُ أنَّکَ أخُو الرَّسولِ ووَصِیُّهُ ، ووارِثُ عِلمِهِ ، وأمینُهُ عَلی شَرعِهِ ، وخَلیفَتُهُ فی اُمَّتِهِ ، وأوَّلُ مَن آمَنَ بِاللّهِ وصَدَّقَ بِما أنزَلَ عَلی نَبِیِّهِ ، وأشهَدُ أنَّهُ قَد بَلَّغَ عَنِ اللّهِ ما أنزَلَهُ فیکَ ، وصَدَعَ بِأَمرِهِ ، وأوجَبَ عَلی اُمَّتِهِ فَرضَ وِلایَتِکَ ، وعَقَدَ عَلَیهِمُ البَیعَهَ لَکَ ، وجَعَلَکَ أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم کَما جَعَلَهُ اللّهُ کَذلِکَ . (1)

راجع : موسوعه الإمام علیّبن أبی طالب علیه السلام : ج 1 ص 511 ( القسم الثالث / الفصل العاشر : حدیث الغدیر ) .

.

1- .المزار الکبیر : ص264 ح12 عن أبی القاسم بن روح وعثمان بن سعید العمری عن الإمام العسکری علیه السلام ، المزار للشهید الأوّل : ص66 من دون إسنادٍ إلیه علیه السلام ، بحار الأنوار : ج100 ص359 ح6 نقلاً عن المفید .

ص: 455

امام هادی علیه السلام در زیارتی که آن را در روز غدیر خواند ، در سالی که معتصم، ایشان را تبعید کرد :سلام بر تو ای سَروَر مسلمانان ، و سالار مؤمنان ، و پیشوای پرهیزگاران ، و جلودار ارجمندان بی همتا و رحمت و برکات خدا بر تو باد ! گواهی می دهم که برادر و وصیّ پیامبر ، و وارث علم او ، و امین او بر شریعتش ، و جانشین او در میان امّتش ، و نخستین کسی هستی که به خدا ایمان آورْد و آنچه را بر پیامبرش فرو فرستاد، تصدیق کرد و گواهی می دهم که او پیام خدا را که در باره تو نازل فرمود، ابلاغ ، و فرمان او را اجرا نمود ، و فریضه ولایت تو را بر امّتش واجب ساخت ، و برای تو از آنان بیعت گرفت ، و تو را بر مؤمنان، سزاوارتر از خودشان قرار داد ، چنان که خداوند، آن را چنین قرار داد .

ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 2 ص 217 (بخش سوم / فصل دهم : حدیث غدیر) .

.


ص: 456

الفصل السابع : بیعه النّاس أمیر المؤمنین علیّا علیه السّلام7 / 1إقبالُ النّاسِ عَلی بَیعَهِ الإِمامِ علیه السّلامالإمام علیّ علیه السلام فی وَصفِ بَیعَتِهِ :أقبَلتُم إلَیَّ إقبالَ العوذِ المَطافیلِ (1) عَلی أولادِها ، تَقولونَ : البَیعَهَ البَیعَهَ ! قَبَضتُ کَفّی فَبَسَطتُموها ، ونازَعتُکُم یَدی فَجاذَبتُموها ! (2)

عنه علیه السلام فی صِفَهِ النّاسِ عِندَ بَیعَتِهِ :فَما راعَنی إلّا وَالنّاسُ کَعُرفِ الضَّبُعِ (3) إلَیَّ ، یَنثالونَ عَلَیَّ مِن کُلّ جانِبٍ ، حَتّی لَقَد وُطِئَ الحَسَنانِ ، وشُقَّ عِطفایَ (4) ، مُجتَمِعینَ حَولی کَرَبیضَهِ الغَنَمِ . (5)

.

1- .العُوذ : الإبل الَّتی وضعت أولادها حدیثا ، ویقال : أطفلت فهی مطفل ومطفله ؛ ویرید أنّهم جاؤوا بأجمعهم صغارهم وکبارهم ( لسان العرب : ج 11 ص 402 ) .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 137 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 78 ح 51 .
3- .أی یتبع بعضهم بعضا ( لسان العرب : ج 9 ص 240 ) . قال ابن أبی الحدید : عُرف الضبع ثخین ویُضرب به المثل فیالازدحام ( شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 1 ص 200 ) .
4- .عطفا الرجل : جانباه من لدن رأسه إلی ورکیه ( الصحاح : ج 4 ص 1405 « عطف » ) .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 3 ، معانی الأخبار : ص 361 ح 1 ، علل الشرائع : ص 151 ح 12 ، الإرشاد : ج 1 ص 289 والثلاثه الأخیره عن ابن عبّاس ، نثر الدرّ : ج 1 ص 275 کلاهما نحوه ولیس فیها من « مجتمعین . . . » وراجع: تذکره الخواصّ : ص125 .

ص: 457